بازن و بازآفرینی واقعیت در سینما
رئالیسم آندره بازن ایده های ثابت و کاملاً تعریف شده نبود بلکه پیشنهادی نقادانه بود. به اعتقاد بازن، تمایز سینمایی این حس اجتنابناپذیر ماست که جهان تخیلی فیلم یا واقعیت عکاسی شده را واقعی تصور کنیم. بازن در مقاله ((هستی شناسی تصویر عکاسی)) به توانایی تصویر عکاسی در بازآفرینی واقعیت پرداخته است. او با دراماتیزه کردن واقعیت به بهای حذف واقعیت مخالف بود و همچنین با دخالت سبک کارگردان در فیلم نیز مخالفت می کرد و از این نظر تناقض های اساسی در دیدگاه هایش در مورد فیلم ها وجود دارد. مثلاً دفاعش از فیلمی مثل ” همشهری کین ” که آشکارا سبک پردازانه است با نظریاتش چندان نمی خواند و تاکیدش بر وجود عناصری چون عمق میدان دید و برداشتِ بلند هم تدوینِ تند آن را با معیارهای بازنی توجیه نمی کند.
به عقیده استنلی کاول، نظریه پرداز سینما، حرف بازن این بود که فیلم نباید بر واقعیت تکیه کند بلکه باید به آن واکنش نشان دهد.انتظار بازن از هنر و سینما این بود که بتواند او را متقاعد کند. او در مقاله (( یادداشت هایی درباره سینماتوگرافی)) که نقدی بر فیلم های روبر برسون بود نوشت : خودت را به ما بقبولان کاری کن که باورت کنیم.
به نوشته چارلز وارن در مقاله ((نقد چیست؟)) بازن مدافع مستند گرایی در سینما نبود، اگر چه به برتری فیلمبرداری در لوکیشن، استفاده از نابازیگر و یا برداشت بلند اعتقاد داشت و همانند زیگفرید کراکوئر به رئالیسم اجتماعی علاقه مند بود اما سلیقه آنها کاملا متفاوت بود. شیوه های نمایش واقعیت از نظر بازن بسیار وسیع بود و میخواست چشمانش به روی قلمرو های تازه باز شود.میگفت:((هیچ چیز ابزورد تر و سفسطه آمیزتر از کنتراست بین رئالیسم و زیبایی شناسی نیست چنانکه در مورد سینمای روسیه و سینمای ایتالیا اتفاق افتاده است)).
به گمان بازن، واقعیت هنر نیست بلکه این هنر ((رئالیستی)) است که می تواند نوعی زیبایی شناسی خلق کند که در واقعیت گنجانده شده است.به باور بازن یک نوع رئالیسم وجود ندارد بلکه رئالیسم به شکل های مختلف وجود دارد و هر دوره رئالیسم خودش را می جوید و این تکنیک و زیبایی شناسی است که می تواند به بهترین شکل، آنچه را که یک نفر از واقعیت انتظار دارد، ثبت،حفظ و ارائه کند.به نوشته چارلز وارن، بازن واقعاً ازبرداشت بلند و تصاویر دارای عمق میدان وسیع که در فیلمهای دهه چهل میدید،خوشش میآمد.برای او این فرم، تنها فرم هنری قابل قبول بود که به شکل های مختلف در کارهای کارگردان های مختلف ظاهر میشد.
تعریف مونتاژ از دید آندره بازن عبارت بود از : تکنیک نظم دادن به تصاویر. وی معتقد بود که هنر مونتاژ بایستی تماشاگران را در طی فیلم راهنمایی کند و به آنها بگوید که نسبت به این چگونه واکنشی نشان دهند و درباره آن چگونه بیندیشند.در واقع به نظر او مونتاژ حضور سینماگر را بر آگاهیمان اعمال میکند.برای نمونه در صحنه از یک فیلم گریفیث، کسی سر خود را ناگهان میچرخاند به نمای نزدیکی از دستگیر یک در برش می خورد، منظور آن است که شخص صدای کسی را از پشت در شنیده است. به این ترتیب به تماشاگر گفته میشود که نه فقط به در که به دستگیره ی آن هم،که دارای مفهوم مهم و خاصی است نگاه کرده و توجه کند. از نقطه نظر آندره بازن،این نوع مونتاژ آگاهانه امکان هر نوع ابهام بیانی را از میان برده و بدون این ابهام فیلم نیروی خود را در جلب ایمان ما به موضوع از دست داده و این بزرگترین خاصیت هنری سینما را به دروغ نزدیک می کند.
آندره بازن، به عنوان یکی از بزرگترین منتقدان فیلم تاثیر عمیقی بر بسیاری از سینماگران فرانسه و تاثیر بسیاری بر شناخت و ارزیابی صحیح از آثار فیلمسازان جهانی داشته است.اما نظریه او در حمله به سبک مونتاژ و دیدگاه های زیبایی شناسانه او در ارتباط با واقعیت گرایی هنر فیلم را نمی توان در هر ارتباطی پذیرفت.
منابع :
مقاله ساختار دراماتیک و چگونگی خلق آن در فیلم مستند، شهاب الدین عادل
کتاب آندره بازن و نظریه واقع گرایی فیلم، پرویز جاهد