چگونه‌ حـقیقت‌ مـی‌تواند‌ در فـیلم آشکار گردد؟

این موضوع یکی از پرسش‌های اساسی و جدید سینمای مدرن است که هیچگاه‌ در سینمای کلاسیک‌ مـفهومی نداشته است.در گذشته یک فیلم فقط حقیقتی‌ را‌ که قبلا مشخص شده‌ بود‌،ارائه مـی‌داد؛بدین معنی‌ که حـقیقت در مـتن سناریو،در نظریه‌های فلسفی‌ داستان،در تشریح شخصیت‌ها با تبدیل مجموعه‌ آنها به تصاویر بیان می‌گردید. برای نخستین بار سینمای مدرن کشف‌ کرد که‌ محکوم نیست حقیقت را فقط در وجوه خارجی خود توضیح دهـد،بلکه قادر است با تسخیر جوانب داخلی‌ حقیقت و افشاءکردن آنها،با استفاده از توانایی‌هایی که در اختیار دارد‌،آنرا‌ کاملا آشکار سازد. روسلینی چنین اظهارنظر نمود: اگر قبول کنیم که‌ پدیده حقیقت در سینما،فـقط یـک مسئله حکایتی و روایتی نبوده و وابسته به‌ موجودشناسی نیز هست،بنابراین‌ باید فیلم‌ را‌ از یک واقعیت خالص غیربازسازی شده آغاز نمود . شالوده افکار روسلینی همواره بر این اعتقاد ثابت‌ استوار بود؛و در تـمام اظـهارنظرهایش بر این سه مسأله: «موضوعاتی که حاصل واقعیت‌ هستند‌»،«موضوعات‌ آنطور که وجود دارند»و«جهت ‌های واقعی موضوعات‌ موردنظر»،بعنوان پایه ‌های اصلی تأکید می‌نمود .آنطور که روسلینی می‌گفت:اتفاقات تـاریخی بـدون‌ تردید،نقش بسیار اساسی در کار فیلمبرداری که‌ روند‌ حوادث‌ را با قدرت قاطع و برهنگی‌ کامل‌،افشاء‌ نموده، داشته است.
هنگامیکه روسلینی دست‌اندرکار تهیه دو فیلم‌ نئورالیستی خود: ” رم شهر بی‌دفاع ” و “آلمان سال صفر ” بود‌؛جنگ‌ جهانی دوّم آنـچنان کـشور ایـتالیا را به ویرانی‌‌ کشانده‌ بود که به هیچ‌وجه،امکان فیلمبرداری برای‌ یک کارگردان از صحنه‌های بازسازی‌شده که نمایشگر واقعیت‌ها باشند،وجود نداشت؛زیـرا‌ نـه‌ اسـتودیو‌،نه‌ دکور و نه سایر وسایل که قادر گـردند واقـعیت‌های‌ سینمایی‌ را در چارچوب واقعیت‌های موجودساخته و پرداخته نمایند،در دسترس نبود؛فقط حداقل امکانات‌ که عبارت از دوربین فیلمبرداری‌ و چند‌ حلقه‌ فیلم خـام‌ از جـنس‌های مـتفاوت بود در اختیار کارگردان قرار داشت‌.بنابراین‌ روسلینی جز اینکه کـار خود را با این‌ شرایط عینی تطبیق داده و با واقعیت‌های مشهود هماهنگ‌ کند‌،انتخاب‌ دیگری نداشت.
برای روسلینی مسلّم بـود،سـینمائی کـه برپایه‌ «موجودشناسی»تکیه دارد‌ و از‌ خصوصیات‌ همه‌جانبه‌ آن الهام می‌گیرد،باید توجه دقیق بـه وابـستگی اشیاء با واقعیت مربوط به‌ آنها‌ داشته‌ باشد و این بهترین و کوتاه‌ترین مسیری است که منحصرا بـا اتـکاء بـه قدرت و توانمندی ویژه‌ سینما‌،واقعیت‌ها را آنچنان که وجود دارند،هویدا می‌سازد. رولان بـارت، جـامعه‌شناس و نـشانه‌شناس سرشناس‌ فرانسوی‌ در توصیفی که از مدرنیزم به عمل می‌آورد عامل«مشابهت خالص نمایش‌ با مـوضوع‌ نـمایش‌»را ضـروری می‌داند و سینمای مدرن‌ بعد از روسلینی نیز همیشه مخالفت شدید خود‌ را‌ نسبت‌‌ به پیرایش و آرایـش‌های زنـنده که برای پرکردن‌ جنبه‌های مختلف و پنهان‌نمودن متن‌های ضعیف بکار می‌رفته،ابراز‌ داشته‌ اسـت . سـینمای روسـلینی در زمینه مزبور بطور قاطع و با صراحت عمل نمود‌ و آنرا‌ مقدم‌ بر هرایدئولوژی عنوان‌ کـرد،بـطوری که همهء نظریه‌پردازان و منتقدین زمان او این طرز تفکر انقلابی‌ را‌ تائید‌ نموده و تحت‌تأثیر شـدید هـنر طـراحی ساده‌پرداز و ماهرانه‌اش که فقط به جوهر اشیاء‌ و حوادث‌ عرضه شده توجه دارد و خود را از تأثیرات‌ انواع و اشـکال بـیانی تئاتر و رمان بر کنار داشته‌ است‌، قرار گرفتند. روسلینی واقعیت را مستقیما فـیلمبرداری مـی‌کرد و بـه‌ سینمای خود اجازه‌ قبول‌ هیچگونه روش‌های روایتی‌ «دراماتورژی کلاسیک‌ »را نمی‌داد‌ و جنبه‌های‌ عادی‌‌ جذابیت را که شـامل تـزیینات پیـرایه‌ای می‌باشند‌،حذف‌‌ می‌کرد. به عقیده روسلینی موفقیت هر فیلم بستگی کامل بـه‌ چـگونگی برداشت،تماشاگر‌ از‌ آن فیلم دارد و آنچه که‌‌ فیلم‌ را بعنوان‌ یک‌ هنر‌ کامل و پایان‌یافته معرفی می‌کند، مطرح نیست‌.
تـفکر‌ و تـجربیات او به ما می‌آموزد که فیلم فقط یک‌ وسیله پایان‌ناپذیر ارتباطی تلقی‌ می‌شود‌.مـقاطع اسـتتیک‌ فیلم‌های روسلینی از تفاوت‌ بین دریافت کلاسیک فـیلم‌ بـعنوان‌«دیـدگاه ذهنی جهان»که ساکن‌ و بسته‌ است و دریـافت عـینی که بصورت یک تفکر باز و پویا ارائه داده‌ می‌شود،حاصل‌ می‌گردد‌ . با این تـوضیح لزومـی ندارد‌ که‌ یک‌ نمای جـدا شـده‌ از‌ کل فـیلم جـنبه زیـبایی‌ داشته‌ باشد،همچنین تناسبات‌ مادی سـاختمان آن اهـمیّت کمتری دارند و آنچه که‌ شایان توجه است‌ ارتباطات‌ روانی و پنهانی‌ای هستند کـه بـین شخصیت‌های‌ فیلم‌ و تماشاگر برقرار‌ می‌گردد‌. سـینمای‌ روسلینی فقط پیوند دیـد‌ و تـصویر نیست. جلوه حقیقت از نظر او آن حـقیقتی نـیست که در زمان و مکان،ابعاد‌ مشخصی‌ داشته و یا ارائه‌دهنده قالب‌ معینی باشد‌ بلکه‌ ایـن‌ حـقیقت‌ بصورت‌ اشارات و نوسانات گذران‌ مـجسم‌ مـی‌شود . روسـلینی به حرکات اسـرارآمیز و غـیرقابل‌ پیش‌بینی‌ای که اثرات دائمـی بـر روی شخصیت‌های‌ فیلم داشته و برخورد‌ آنها‌ را‌ با واقعیت‌های زندگی‌ منعکس می‌کند،توجه دارد‌؛مخصوصا‌ وقتی‌ کـه‌ در‌ ایـن‌‌ برخوردها شخصیت‌ها،تعدل خود را از دست داده و در حـقیقتی کـه بطور نـاگهانی آشـکار مـی‌گردد،فرو می‌روند به هـیچ نکته تفصیلی از سناریو تکیه نمی‌کند . در این‌ زمینه پدر نئورئالیسم و سینمای مدرن اغلب‌ این جمله معروف را بـکار مـی‌برد: من نکته‌ای را تشریح نمی‌کنم،فقط انـتظار را نـشان مـی‌دهم.

منبع : منتصری، هوشیار. حقیقت سینما از دیدگاه روبرتو روسلینی . هنر ، زمستان 1368

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *