شناخت درام و ساختار دراماتیک
واژههای درام و دراماتیک گستره معنای وسیعی را در برمیگیرد چنانچه از نمایشهای ایمایی گرفته تا اپرا و واریته در قلمرو هنرهای دراماتیک قرار میگیرد؛ در درام رویدادهایی که در جهان واقعی رخداده است، بهوسیله تقلید و نمایش بازسازی میشود و جنبه مشترک انواع نمایش همین کنش تقلیدی است. ارسطو در کتاب پوئتیک خود مینویسد: تقلید رفتار فطری و طبیعی انسان بوده و از آغاز طفولیت با آن سرگرم است و در حقیقت بزرگترین مزیت وی بر سایر موجودات همین است که بیش از آنها قوه تقلید داشته و به همین وسیله نیز به آموختن و تعلیم میپردازد. درواقع متن دراماتیک زمینه اصلی این کنش تقلیدی را فراهم میکند. متون دراماتیک تا زمانی که اجرانشده است ادبیات محسوب میشود اما بهمحض اینکه توسط نویسنده از جایگاه راوی کل بهصورت پرشور روایت شد، به حالت نمایشی درمیآید. بیشتر متون ادبی لحنی روایتی دارد اما متون دراماتیک لحنی دراماتیک دارد و تفاوت بنیادین میان دو لحن این است که متن روایتی هنگامیکه خوانده میشود حالت گذشته به خود میگیرد ولی متن دراماتیک با نوعی زمان حال جاودانه خوانده میشود. در کنار همه این موارد گسترههایی مانند تئاتر در هوای آزاد یعنی تئاتر فیالبداهه، کارهای تجربی و مراسم باشکوه و رسمی مانند مراسم رژه سربازان و نیز آیینها در گستره درام قرار میگیرد چراکه در آنها هم رویداد و هم عنصر تقلید وجود دارد. بهطورکلی برانگیختن خنده، ترس، اندوه و همدردی در تماشاگران که یکی از عناصر جدی و معنا بخش درام است و بهگونهای کلی تجربه تخیلی احساسهای گوناگون و پالایش نهایی که مدنظر ارسطو بوده است؛ مقوله دراماتیک را تشکیل میدهد. این مقوله دراماتیک هدف نهایی درروند فیلمسازی است. اما در توضیح ماهیت درام اینطور باید گفت که درام کنشی است تقلیدی که در زمان حال عرضه میشود و در برابر چشم تماشاگر رویدادهای واقعی یا تخیلی گذشته را بازسازی میکند؛ یعنی درام هم بعد زمان دارد و هم بعد مکان؛ بهعبارتیدیگر درام روایتی است که بهصورت دیداری درآمده و تصویری است که توان حرکت در زمان را دارد.
مکان: مکان نمایش نقشی اساسی در دنیای درام دارد. این مکان از صحنه تئاتر گرفته تا پرده سینما یا صفحه تلویزیون تمام جلوههای زندگی را به حاملهای معنا تبدیل میکند. هر جزئی از نمایش دراماتیک که بر روی صحنه میآید یا بر روی پرده به نمایش درمیآید به یک نشانه یا دال تبدیل میشود. این نشانهها اطلاعات لازم را به تماشاگر میدهد و از بین همین اطلاعات بنیادین است که سطوح بالای معنای درام پدید میآید.
زمان: زمان دراماتیک دیگر تابع قوانین خشک ارسطویی نیست و میتواند تند یا کند شود. زمان رویدادهای روی پرده یا صحنه میتواند بازمان واقعی آنها برابر باشد که آن را زمان طبیعی مینامیم؛ اما زمان دراماتیک را میتوان کوتاه کرد بهطوریکه رویدادها تندتر از زمان طبیعی اتفاق بیفتد یا میتوان این زمان را با همین روند بلند کرد. شمای زمانی نمایش دراماتیک میتواند چنان باشد که روند روبهجلو و بازگشتناپذیر زمان را در هم بریزد. در درام مانند رمان میتوان از فلاش بک و یا فلاش فوروارد استفاده کرد.
زمان و مکان نمایش دو محور بنیادین است که با آنها نظام چندلایه نشانههای درام به تماشاگران ارائه میشود. ساختار دراماتیک را بهطور عام، نحوه و چگونگی استفاده و در کنار هم چیدن عناصر یک موقعیتنمایشی (درام) میدانند. ابراهیم مکی دراینباره مینویسد: متن نمایشی متکی بر سه عامل اساسی ازجمله شخص، عمل و بیان است و ساختار دراماتیک به چگونگی ترکیب این عوامل با یکدیگر میپردازد، یعنی این عوامل در چه شرایطی باید قرار گیرند و یا در هم بیامیزند تا بیشترین تأثیر مناسب و موردنظر را بر مخاطب بگذارند. این تعریف یکی از رساترین توضیحاتی است که در منابع فارسی درباره ساختار دراماتیک به رشته تحریر درآمده است. مکی در ادامه مطلب خود بهطور مشخص ساختار دراماتیک را یک نظام و شیوه بیان وقایع عنوان میکند: ساختار دراماتیک در یککلام شیوه بیان وقایعی است که وجود دارد. ساختمان دراماتیک عبارت از تعدادی معین از اصول و قواعدی است که بهمنظور ایجاد حالات و اثراتی خاص بهکاربرده شود تا آن نتایج به دست آید. بهعبارتیدیگر اگر نمایش و یا هر اثر دراماتیک دیگری را مشتمل بر دو جز داستان و ساختار دراماتیک آن بدانیم داستان بیشتر از تخیل نویسنده نشات میگیرد و ساختمان دراماتیک ناشی از تمهیداتی است که او برای مؤثر کردن اثرات آن به کار میبرد؛ اما درنهایت باید گفت که رعایت ساختار دراماتیک و عوامل و عناصر آن درواقع برای تأثیر هرچه بیشتر و بهتر بر خواننده و بیننده نمایش است؛ این تأثیرگذاری البته فقط مختص نمایشنامه نیست و در همه انواع دیگر داستان رمان و فیلمنامه هم وجود دارد.